
خانومم مثل قدیما مثل اون قدیم ندیما تو بخند بازم هوای خونهمون مثل قدیم شه خانومم هم بودی همسر هم برام بودی یه مادر بابای یتیمای شهر بعد تو باید یتیم شه خانومم بگو ایشاالله خوب میشم نرم دم چاه شب مرگ زندگیم شه اگه باز حالت وخیم شه فاطمه آسمون من به جون من تو هستی صاحب خونه سایهبون من قد کمون من جوون من از زخم سینهات داره میره خون من شد دعای من نوای من خدا تو رو نگه داره برای من یه نگاه ببین فقط همین آسمون ابریتره یا چشمای من حبیبه نرو علی غریبه ... خانومم چیه قضیه راسته یا فکر علیه فکر کنم یکی دو ماهه که تو بازوتو میبندی خانومم باشه بخند و تو خونهت نقاب ببند و باشه من تابوت میسازم تا که باعث شه بخندی خانومم یه لحظه دیدم رخ تو کاش نمیدیدم چون شده مثل کسی که افتاده از رو بلندی فاطمه بال و پر شکست گوهر شکست وقتی که پهلوت زهرا پشت در شکست تو دست علی سپر شکست دل تو همراه دل حیدر شکست در جدا شده دعوا شده دیدم تو خونهمون برو بیا شده شدت صدات این طور میگفت فاصله بین دندههات زیاد شده