فدای دل تو

فدای دل تو

[ کربلایی نریمان پناهی ]
فدای دلِ تو، که در اضطرابه
می‌سوزی از اینکه، حرم قحط آبه

محاله تو این دشت، بارونی بباره
ببین اصغرم رو، که نایی نداره

برادر اباالفضل...

ببین که رقیه، دلش زارِ زاره
ببین که ربابو، چشاش خون می‌باره

برو سمت دریا، ولی زودی برگرد
ببین که رقیه، واست بی‌قراره

برادر اباالفضل...

من از توی میدون، شنیدم صداتو
شنیدم نوای اخا یا اخاتو

چرا جای اشک از، چشات خون می‌باره؟
چرا مشک آبت، شده پاره پاره؟

بلند شو اباالفضل، علمدار و سقا
پاشو بی‌تو کارِ حرم زار زاره

دیدم مادرت رو، کنارم نشسته
با قد کمون با پهلوی شکسته

شکسته سر من، بریده دو دستم
من از بچه‌های، تو شرمنده هستم

نظرات