ستون لشکره، مَحشره
پسرِ حضرتِ حیدره
همه‌ی مَعرکه دستشه
یلِ دلاوره برتره
سردارِ، سپاه ثارَاللّٰهه
شبیهِ قرصِ ماهه، ماشاءلله
انداخته، گِرِه به هر دو اَبرو
به قُوَّتِ این بازو، ماشاءلله
اِی اُستوره‌ی غیرت
اِی پرچم‌دارِ عزّت
اِی سربازِ ولایت
اِی قَدَر قُدرت
اَبَالفضل، اَبَالفضل...
(افتخارِ بنی‌هاشمه
الگوی اَکبر و قاسمه) ۲
پای امامِشه پِیروِِ
مَکتبِ حضرتِ فاطمه
(دل‌های، لشکرِ کُفر آشوبه
وقتی عَلَم می‌کوبه بااِقتدار) ۲
همراهِ، حضرتِ حُجَّت آخر
میاد تو رَجعَت آخر باذوالفَقار
(اِی‌عشق علیهِ‌السلام
اِی ذکرِ عَلَی‌الدَّوام
من پای سُفرَت بودم
از قدیمُ‌الاَیّام) ۲
اَبَالفضل، اَبَالفضل...
(وحشتِ جبهه‌ی باطله
یَلِ دلیر اَبوفاضله) ۲
لَنگرِ کشتیِ عشقه و
قبله‌ی دریا و ساحله
سَقّای، آب و اَدَب که میگن
شیرِ عرب که میگن، یعنی عبّاس
امیدِ، دل‌های نااُمّیده
همیشه حاجت میده، خیلی آقاست عبّاس
اِی پُشت و پناهِ دین
اِی جانِ اُمُّ‌البَنین
با دستت اِمضا میشه
بیام اربعین
آقا اَبَالفضل، مولا اَبَالفضل
صاحب لوای کربلایی یااَبَالفضل
