دایی حسین! ما دوتا ماهی تشنه و تو دریایی، حسین دایی حسین! ما دوتا جنون عشقیم و تو لیلایی، حسین دایی حسین! ما رو جز محضر زهرا نفرس جایی، حسین دنیایی حسین؛ عقبایی حسین تو دار و ندار مادر مایی، حسین اونهمه درس جنگ؛ رزم تنبهتن نذا توو خیمه بمیره اونهمه شوق و شور؛ شور فدا شدن نذا توو خیمه بمیره آخر جادّهایم دایی حسین تشنهی بادهایم دایی حسین نوهی حیدریم دایی حسین زینبیزادهایم دایی حسین دایی حسین! ما دوتا بندهی درگاه و تو مولایی، حسین دایی حسین! اوّلینباره داریم از تو تمنّایی، حسین دایی حسین! مگه میشه بمونیم وقتی تو تنهایی، حسین ما محو تو ایم؛ چشم تر ما چیزی نمیبینه غیر زیبایی، حسین پیکر اکبرت؛ هَل مِن ناصرت جونبهلب کرده ما رو تووی رگهای ماس، خون خواهرت میدونی درد ما رو بذا دریا بشیم دایی حسین لشکرت ما بشیم دایی حسین شبیه اکبرت، دایی حسین ارباً اربا بشیم؛ دایی حسین حسین من! زینبم من و تویی امیر عالمین من حسین من! بذا توو عالم عشقمون ادا شه دین من حسین من! میمیرن ایندو فدایی برای تو عین من رخصت بده تا خون ایندو تا باشه بین عاشقات شهادتین من آخر ماجرا بعد از ایندو تا میرسه وقت جدایی میمونه خواهرت با تو یا أخا وقتی روو نیزههایی برای پیکرت حسین من بمیره خواهرت حسین من میمونه روو زمین، حسین من بدن بیسرت؛ حسین من