
دارم نگاهت میکنم و نفس نفس میزنی و برات غذا میارم و دستمو پس میزنی و با دیدنِ ما و بابا به پشت دست میزنی و پَر به قفس میزنی با ابر سرخ چشمات دلو زدی به دریا صدای آه میاد از یا ما یا تو یا بابا خوب نشد جای میخ تیز راه میری امّا سینهخیز گریه کن، تُو خودت نریز وای مادر... ***** سه ماهه روی ماهتو ستارههات ندیدن و دیدن قد خمیده رو تُو سن قد کشیدن و سه ماهه اشک بچّهها شبانهروز چکیدن و دیگه همه بریدن با پلک نماز میخونی با اشک وضو میگیری تُو سجده میری از حال تُو خونه رُو میگیری خوب نشد لرزش صدات حسرته یاد خندههات گریه کن، جونمون فدات وای مادر... ***** حسرته تُو عمق نگاهت حکایت از نموندنه غصّهی آخرت برام دوختن اون پیرهنه وقتی که میگی زیر لب حسین من بیکفنه قلب همه میشِکنه یه کهنهپیرهن با پارچهی پاره پاره اینم میره به غارت حسین کفن نداره خیمهها بین شعلهها خواهرش میزنه صدا وای حسین، وا محمّدا مادر مادر مادر...