خوردی نظر علی، چشمت زدن بابا زیر و زبر شدی، چشمت زدن بابا چجوری جمع کنم، بین عبا تو رو؟ رفتی بدون من، باشه علی برو دیدم که دور تو چه غوغا شد تن رشیدت ارباً اِربا شد بند دلم بالاسرت وا شد (امان از این غم)۲ مؤذن حرم، ریخته به هم لبات آروم جون من، جون حسین فدات گرفته لخته خون، راه گلوی تو کرب و بلا پره از عطر و بوی تو تموم دشت شده پر از اکبر چیکار کنم با این تن پر پر؟ قهقه میزنه به من لشکر (امان از این غم)۲ میکنم آرزو، مرگم و از خدا تازه جوون من، (مُصلح شدی چرا؟)۲ زانوم شکسته شد، سنگین ماتمت دیدم روی زمین، (پاشیده شد تنت)۲ لیلا برا تو چشم به راه مونده رو لب عمّه آه و آه مونده پاشو بابا تا خیمه راه مونده (امون از این غم)۲ ... علی هجا کردند تمام پیکرت را چرا هر طور میچینم کمی تو؟ ... خیز از جا آبرویم را بخر عمّه را از بین نامحرم ببر بر لبان حرمله دیدم تبسّم آمده اوّلین بار است زینب بین مردم آمده ... نمیدانم اگر زینب نمی آمد چه میشد ولی انقدر میدانم پدر هم با پسر میرفت ... صورت خود به صورتش بنهاد در همان لحظه اکبرش جان داد در عبا جمع کردنت سخت است بخدا خیمه بردنت سخت است