تنت به زمین سرت به سنان

تنت به زمین سرت به سنان

[ سید حجت بحرالعلومی ]
تَنت به زمین سَرت به سنان
سلام الله علیک ایها العطشان

پر از غم تو زمین و زمان
سلام الله علیک ایها القربان

مرمل باالدماً خاک صحرا این حسینه
بمیرم تشنه لب، بی یار و تنها این حسینه

رأس تو می‌رود بالای نیزه‌ها
من زار می‌زدم در پای نیزه‌ها

آه ای ستاره‌ی دنباله‌دار من
زخمی‌ترین سر، نیزه سوار من

ای حسینم، ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم

غصه روی سرم ریخت 
اشک چشم تَرم ریخت 

دنیای من تو بودی 
دنیامو شمر بهم ریخت

تو رو تو قتلگاه برد 
خولی سرت رو آب برد

بمیره اون که مرکب 
رو بدن تو راه برد

افتادی از رو ذوالجنان 
مغسله به دم الجنان

رد شد از رو بدنت سپاه 
مغسله به دم الجنان

شد تنت پاره پاره 
زدنت بی‌شماره

عدة بالضیوفو
عدة باتجاره

کار و سنان شروع کرد 
نیزه رو تو گلو کرد 

نعلای تازه آخر 
تنت رو زیر و رو کرد 

رو خاک ناب کربلا
بکة ملائکه ثنا 

می‌زدی مادرو صدا 
بکة ملائکه الثنا

حسین، حسین...

من سر قرار اومدم
یا که نیزه‌زار اومدم

از تو دل نکندم حسین 
با خودم کنار اومدم

عشق من بگو اومدم
با قد کمون اومدم

من فقط به عشق خودت 
بین خاک و خون اومدم

زندگی همینه حسین
رسم دنیا اینه حسین

کاشکی حال و روز تو رو 
مادرت نبینه حسین

حتی روی نیزه‌ها 
کشته، کشته، کشته، کشته میبینم

رو خاک داغ کربلا
حسین، حسین، حسین...

تو رو حسین مادرت 
یه لحظه هم رها نکرد 

می‌گفتم نبر ولی 
شمر اعتنا نکرد

قتلگاه جا نیست
بدن حسین من واسه چی پیدا نیست

حرف غارت شد 
زیر گوش محتضر جای این حرفا نیست 

خودمو باختم 
از پیشت رد شدم اما تو رو نشناختم

دیدم عریانی
کاش می‌شد چادرمو روی تو می‌نداختم

ای حسین، زینب کجا و مجلس مِی حسین
ای حسین، می‌افته از روی نیزها سرت هی حسین

صلی الله علیک یا مظلوم، یا اباعبدالله

نظرات