به میدان مثل حیدر آمد

به میدان مثل حیدر آمد

[ حاج سعید حدادیان ]
به میدان مثل حیدر آمد و 
طوفان به راه انداخت
 یکی بود و عجب ترسی 
به جان یک سپاه انداخت 

به خود لرزید لشکر یک قدم حتی 
عقب‌تر رفت
به خیل جمعیت وقتی که چرخید 
و نگاه انداخت

پیمبر صورت و سیرت
علی هیبت، حسن طینت
سران جنگ را هم 
اینچنین در اشتباه انداخت

کسی در پاسخ هَل مِن مبارز نیست
حرکت کرد
خروشید و یکایک دست و سر 
در بین راه انداخت

به لشکر زد 
رجز می‌خواند و می‌چرخید و با شمشیر 
صدوهشتاد سر را 
با کلاه و بی‌کلاه انداخت

چنان طوفان پاییزی 
که در جنگل به پا خیزد
سر و دست یلان خیره سر را 
مثل کاه انداخت

کسی از روبه‌رو با او نمی‌جنگید

*******

ای که با تیغ به خون می‌کشیَم
تو مپندار کنون می‌کشیَم
اکبرم را که به خون آغشتند
در همان لحظه مرا هم کشتند

********
 
 عذابم نده 
روی زمین نکش پاهاتو
 عذابم نده
 پیش چشام نبند چشاتو

 پیرم کردند 
از زندگی سیرم کردند 
کنار نعش جوونم
 زمین گیرم کردند

*********  

 ای ساقی لب تشنگان
 ای جان جانانم 
سقای طفلانم 

داغت شکسته پشت من
ای قوت جانم 
سقای طفلانم

سقای دشت کربلا 
اباالفضلاباالفضل
دستش شده از تن جدا 
اباالفضل اباالفضل

******* 

خمیده خمیده رسیدم به تو
 شکستم شکستم دم جسم تو
 عزیزم عزیزم شبیه تنت
 بریده بریده میگم اسم تو

نظرات