
(اوَّلِ دفترِ گریه، نوشته از سَرِ گِریه برایِ مرهَمِ زخمات، رسیده لشکرِ گریه)۲ با گریه، مُعتَکِفِ مُحَرَّم شدم مُستَمِعِ مُحتَشم شدم دَخیلِ شال و عَلَم شدم سیلِ اشکی که به راه افتاده میره با سینهزنی تو جاده از نجف تا کربلا با، پایِ پیاده (رَحمتُ الله به (عُشّاقِ اَبی عَبدِالله)۳)۲ گریه عُروج اِلی اللهست گریه سفارشِ زهراست گریهی خالصِ نوکر مَزهی تُربَتِ اعلاست با گریه، چاییِ روضه دَم میکِشه سینهزنِت، عَلَم میکِشه خودش رو تا حَرَم میکشه سُتونِ خیمهها تکیهگاهَم ذکرِ تسبیحِ عاشقا آهه عاقبت به خیری فقط، تویِ این راه (رَحمتُ الله به عشّاقِ (ابی عَبدِالله)۳)۲ مرثیه آخرِ سَطره روضهی کُشتهی صبره قصّه به سَر میرسه با وَ یَومُ عَلی صَدره با گریه، زائِرِ کرب و بلا میشَم مُحرِمِ پایینِ پا میشَم شهیدِ این روضهها میشَم وقتی رو خاکِ قتلِگاه بودی وقتی که، زیرِ دست و پا بودی بازم مثلِ همیشه به، یادِ ما بودی رَحمَتُ الله به عُشّاقِ اَبی عَبدِالله