کرده خاک و خون بین جنجال

کرده خاک و خون بین جنجال

[ حسن عطایی ]
کرده خاک و خون مابین جنجال
زخمی و لب تشنه افتاد بی‌حال

هیچکی جز زینب به فکرِ اون نیست
آقامون تنها مونده تو گودال

بی‌کسه، واسه‌ی خیمه‌ها دلواپسه
می‌زنه یه ضربه به پیکرش
هرکسی دستش بهش میرسه

دست و پا می‌زنه رو خاک این قتلگاه
زیر دست و پای شمر لعین
خیمه رو می‌کنه گاهی نگاه

عزیزِ زینب(۲)

اشکِ چشم آسمون در اومده
این قدر که زینب به قاتل رو زد

صدای ناله‌ی زهرا پیچید
وقتی که پنجه‌شو به گیسو زد

دل شکست
وقتی که با پا روی سینه نشست

خواهرش لطمه زنان سر رسید
نیزه راه نفسش رو که بست

تیغ میزد
خواهرش بالای تل جیغ میزد

خنجره‌ شکسته رو از قفا
با همه زورش بی‌دریغ میزد

از بین اون قتلگاه پر خون
هیچ‌کی دست خالی نرفت بیرون

تازه شروع شده قتل و غارت
زینب مونده با دوچشم گریون

تر شده
چشم یک خواهر مضطر شده

گل زهرا ته گودال خون
زیر دست و پا چه پرپر شد

خون شده
آسمونم دیگه گریون شده

همراه سر رو نی خواهرش
راهی دشت و بیابون شده

نظرات