عجیبِ اینکه یه مردی که غرق خون روی خاکه وقتی تو آتیش و دوده تو اون نفسهای آخر دعا کنه برا نوکر ببین حسین کی بوده؟ عجیبِ اینکه یه مردی که افتاده تن پاکش تو خاک و خون ته گودال سرش رو نیزهی دشمن یه آیهای رو بخونه که خواهرش بره از حال از رو نیزهها صدا میومد تو اوج سکوت نیمهشبها أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً عَجَباً بالله به چه صوت عجیبی عَجَباً بالله که نمونده شکیبی عَجَباً بالله تو حسین غریبی عَجَباً بالله شمر روی سینه عَجَباً بالله کاش رقیه نبینه عَجَباً بالله آسمون رو زمینه غریب یعنی کسی که سرش رو تشنه ببُرن دخترش این رو ببینه سوالم اینه برا چی باید که قاتل پستش بخواد رو سینه بشینه؟ غریب یعنی کسی که تنش رو خاک برهنه سرش رو نیزهها باشه سوالم اینه برا چی باید چشماش دم آخر به سمت خیمهها باشه؟ اینه اون غریبی که میبارند از داغش تمومی غربا أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً عَجَباً بالله ناله، نالهی خواهر عَجَباً بالله گریه، گریهی دختر عَجَباً بالله تن برهنهی بیسر عَجَباً بالله تو عزیز رسولی عَجَباً بالله در صعود و نزولی عَجَباً بالله سر تو دستای خولی