وقتی که در سوخت تو تو آتیش بودی حیدر سوخت وقتی قرآن زیر پا افتاد آیه آیه آیه کوثر سوخت یه نفر نیومد از دیوار صدا در اومد از مردم در نیومد یه نفر نیومد تو رو میزدن از این دستای بسته کاری بر نیومد تکیه گاه بودی بیگناه بودی قبلِ اون روز دوشنبه رو به راه بودی در به پهلوت خورد آرزوهات مُرد از اینا گذشته زهرا پا به ماه بودی ای وایِ من ای وایِ من زهرای من زهرای من میلرزه دست و پای من زهرای من زهرای من روضه مشهوده همه با خیال آسوده اینقدر هیزم آوردن که خونه زندگیم پر از دوده چشم و رو ندارن دست من بسته اینا دست روی دست میذارن چشم و رو ندارن تو رو میزنن تا از پا منو در بیارن مرتضی بودم مقتدا بودم تا زمین نخورده بودی سرِ پا بودم وسط آتیش زیر پا بودی من تو اون معرکه دنبال عبا بودم ای وایِ من ای وایِ من زهرای من زهرای من میلرزه دست و پای من زهرای من زهرای من شب تار اومد چی به روزِ روزگار اومد مثل پشتِ در نیم سوخته کربلام عبا به کار اومد با قد خمیده یه جوون مرده که از زندگی دست کشیده با قد خمیده رو عبا تنِ جوونش رو با گریه چیده بیعصا مونده این بابا مونده سرِ پیری روی دستش یه عبا مونده ارباً ارباً یعنی که آخر سر چند تا عضو پیکرش رو خاکا جا مونده ای وای من ای وای من رفتِ رمق از پای من ای وای من ای وای من ای خوش قد و بالای من