واویلا واویلا ، شب شام غریبان ... شده زینب پریشان ، حسین جان ... شب بی تو عذاب عالمین است ... چه سازم اولین شب بی حسینم ... کجا بنشینم و ماتم بگیرم ... حسینم بالسیوف القطعین است ... واویلا واویلا امان از حال طفلان ... امان از خیمه سوزان ، حسین جان ... در آن سو بین شعله دخترت سوخت ... به دارالحرب نعش اکبرت سوخت ... در این سو آتش آوردند و دیدم ... تو هم در بین مقتل پیکرت سوخت ... (واویلا واویلا شب شام غریبان شده زینب پریشان ، حسین جان )۲ واویلا واویلا ، به خاک این بیابان ... تنت افتاده عریان ، حسین جان ... سلیمان منی ، انگشترت کو ؟ تنت را در بغل دارم ، سرت کو ؟ ولی بهتر که سر در پیکرت نیست ... نمیپرسی که زینب معجرت کو ؟ (واویلا واویلا ، شب شام غریبان شده زینب پریشان ، حسین جان)۲ سه درد آمد سراغم ، هر سه یک بار ... غریبی و اسیری و غم یار ... غریبی و اسیری چاره داره ... ولی آخر کشد ما را غم یار ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جان اگر کشتن چرا آبت ندادن ؟ تو را زان در نایابت ندادن ؟ اگر کشتن چرا خاکت نکردن ؟ کفن بر جسم صد چاکت نکردن ؟ امون از دل زینب ...