یاری نمانده از این و از آن گذشت

یاری نمانده از این و از آن گذشت

[ حسین ستوده ]
یاری نمانده از این و از آن گذشت
آهِ مُخدّرات حرم زِ آسمان گذشت

وقتی که آهِ من از آسمان گذشت
شمر از کنار تو خنده‌کنان گذشت

فریادِ مادرت از بی‌کران گذشت
تا سر بریدنت خیلی زمان گذشت
****
منِ تنها، منِ خسته
تو رو دیدم وسط یه عالمه نیزه شکسته

بعد خاکِ کوچه حالا
خاکِ قتلگاه رو چادرم نشسته

نظرات