وَاعتَصموا بِحَبلِ الله
3621
29
- ذاکر: ابوالفضل بختیاری
- سبک: نوحه
- موضوع: حضرت زهرا سلام الله علیها
- مناسبت: فاطمیه 1401
- سال: 1401
وَاعتَصموا بِحَبلِ الله
به آیههای قَدر و اَعطَینا
به ریشههای چادر زهرا
به رشتهی محبت مولا
سَیِّدَةُ الِنساء ای نامت بر هر درد بیدوا دوا
مارا با دستان شکسته کن دعا سَیِّدَةُ النِساء
بانوی عالمین اُمُّ الزینبین
یا اُمُ الحسن یا اُمُ الحسین
فاطمه فاطمه....
خورده گره به کار من
ای همهی دارو ندار من
رفته ز کف صبر و قرار من
بستر مرگ تو کنار من
سَیِّدَةُ الِنساء رو میپوشانی از چشم علی چرا؟
گودی چشمانت قاتل مرتضی سَیِّدَةُ الِنساء
وای از پهلویت آه از بازویت
میمیرم من از زخم ابرویت
بانوی عالمین اُمُّ الزینبین
یا اُمُ الحسن یا اُمُ الحسین
فاطمه فاطمه...
وَاعتَصموا بِحَبلِ الله
به آیههای قَدر و اَعطَینا
به ریشههای چادر زهرا
به رشتهی محبت مولا
سَیِّدَةُ الِنساء ای نامت بر هر درد بیدوا دوا
مارا با دستان شکسته کن دعا سَیِّدَةُ النِساء
بانوی عالمین اُمُّ الزینبین
یا اُمُ الحسن یا اُمُ الحسین
فاطمه فاطمه...
بمون کم نیار چی شد روزگار باید ذوالفقار غلاف کند
به دورم نگرد تنت داره درد منم که باید طواف کنم به دور تو
رو مردت حساب کن تو مرگو جواب کن
نذار رو مرگت حساب کنن
بگو بهتری که یهوقتی نری که
علی رو خونه خراب کنن
حَبیبه نرو علی غریبه...
تو اون روزِ بد لگد تو لگد
مُغَیره میزد قُنفُذ میزد
تو کوچه مدام جلوی چشام
با تیغ و نیام قُنفُذ میزد ای وای من
شدی نیمه جون که سرِ پا نمون که
یه وقت به پهلوت فشار نیاد
پر از زخمه پهلوت میدم حق به بازوت
بخواد با دستت کنار نیاد
حَبیبه نرو علی غریبه....
کنارم بشین علی رو ببین
یه دستی به این خونه بکش
یه حرفی بزن تو رو جون من
به موی حسن شونه بکش زهرای من
تو این شهر نامرد تو هر روز با این درد
درو وا میکنی سلام کنی
یه کم خوب نگام کن بلندتر سلام کن
نگن که میخوای رهام کنی
حَبیبه نرو علی غریبه...
صبح تا شب کارو، شب تا صبح عبادت میکنی
ای جراحت دیده پس کی استراحت میکنی
گفته بودم که نیا پشت در استقبال من
یار بیمارم چرا خود را اذیت میکنی
فکر کردم رو به بهبود است حال خانمم
ناگهان دیدم که تو داری وصیّت میکنی
زینب از عَجِّل الوفاتی گفتنت تب کرده است
این دعاها چیست پیش بچههایت میکنی؟
هر چه میخوای بگو امّا حلالم کن نگو
من خجالت میکشم اینگونه صحبت میکنی
به آیههای قَدر و اَعطَینا
به ریشههای چادر زهرا
به رشتهی محبت مولا
سَیِّدَةُ الِنساء ای نامت بر هر درد بیدوا دوا
مارا با دستان شکسته کن دعا سَیِّدَةُ النِساء
بانوی عالمین اُمُّ الزینبین
یا اُمُ الحسن یا اُمُ الحسین
فاطمه فاطمه....
خورده گره به کار من
ای همهی دارو ندار من
رفته ز کف صبر و قرار من
بستر مرگ تو کنار من
سَیِّدَةُ الِنساء رو میپوشانی از چشم علی چرا؟
گودی چشمانت قاتل مرتضی سَیِّدَةُ الِنساء
وای از پهلویت آه از بازویت
میمیرم من از زخم ابرویت
بانوی عالمین اُمُّ الزینبین
یا اُمُ الحسن یا اُمُ الحسین
فاطمه فاطمه...
وَاعتَصموا بِحَبلِ الله
به آیههای قَدر و اَعطَینا
به ریشههای چادر زهرا
به رشتهی محبت مولا
سَیِّدَةُ الِنساء ای نامت بر هر درد بیدوا دوا
مارا با دستان شکسته کن دعا سَیِّدَةُ النِساء
بانوی عالمین اُمُّ الزینبین
یا اُمُ الحسن یا اُمُ الحسین
فاطمه فاطمه...
بمون کم نیار چی شد روزگار باید ذوالفقار غلاف کند
به دورم نگرد تنت داره درد منم که باید طواف کنم به دور تو
رو مردت حساب کن تو مرگو جواب کن
نذار رو مرگت حساب کنن
بگو بهتری که یهوقتی نری که
علی رو خونه خراب کنن
حَبیبه نرو علی غریبه...
تو اون روزِ بد لگد تو لگد
مُغَیره میزد قُنفُذ میزد
تو کوچه مدام جلوی چشام
با تیغ و نیام قُنفُذ میزد ای وای من
شدی نیمه جون که سرِ پا نمون که
یه وقت به پهلوت فشار نیاد
پر از زخمه پهلوت میدم حق به بازوت
بخواد با دستت کنار نیاد
حَبیبه نرو علی غریبه....
کنارم بشین علی رو ببین
یه دستی به این خونه بکش
یه حرفی بزن تو رو جون من
به موی حسن شونه بکش زهرای من
تو این شهر نامرد تو هر روز با این درد
درو وا میکنی سلام کنی
یه کم خوب نگام کن بلندتر سلام کن
نگن که میخوای رهام کنی
حَبیبه نرو علی غریبه...
صبح تا شب کارو، شب تا صبح عبادت میکنی
ای جراحت دیده پس کی استراحت میکنی
گفته بودم که نیا پشت در استقبال من
یار بیمارم چرا خود را اذیت میکنی
فکر کردم رو به بهبود است حال خانمم
ناگهان دیدم که تو داری وصیّت میکنی
زینب از عَجِّل الوفاتی گفتنت تب کرده است
این دعاها چیست پیش بچههایت میکنی؟
هر چه میخوای بگو امّا حلالم کن نگو
من خجالت میکشم اینگونه صحبت میکنی
نظرات
نظری وجود ندارد !