
هر مادری تو دنیا قمر آفرین نمیشه هر اسمی که مثل اسم تو دلنشین نمیشه بالای تخت یوسف کنعان نوشته دیدم هر یوسفی که یوسف امّ البنین نمیشه ماه شب چهارده سیمای اباالفضل آقای منی تو، آقای اباالفضل ******* دیدن داره آره دیدن داره الحقّ و الإنصاف پرستیدن داره با دیدن یوسف بریدن دست و پس تمثال اباالفضل سر بریدن داره رو به هرکس بزنم غیر قمر خراب کردم خوب جایی رو برا نوکری انتخاب کردم هیچ ترسی از قبر و قیامتم ندارم آخه خیلی رو معرفت امّ بنین حساب کردم عاشق شدم آره، عاشقی هم داره به چشمای عبّاس دل عمری دچاره پرچم بالاست آره پرچم بالاست تا روز قیامت علم دست سقّاست حضرت رقیّه اینطور دعات کرد رحِم الله امُّکَ عَمّی العبّاس ******* عجب رویای قشنگی، که روحم داره میبینه جنازهم واسه تبرّک توو باب امّ البنینه به رویا رسیدم بالاخره، مادرم رو دیدم بالاخره چادرش رو لحظهی آخرم رو چشمم کشیدم بالاخره بابکِ مفتوحٌ لِلراحمین، امشب اومدم اشکامو ببین صد و هشتاد و چهار بار قصد فرج سینه میزنم میگم: امّ البنین (امّ البنین، یا امّ البنین یا امّ البنین یا امّ البنین)۲ عجب تصویر قشنگی توو رویا دارم میسازم ابوفاضل با رقیّه میان تشییع جنازهم به رویا رسیدم بالاخره، من عشقمو دیدم بالاخره به رویا رسیدم بالاخره بابا حیدر و دیدم بالاخره تلقینمو میگه اباالفضل، صداشو شنیدم بالاخره من فقط یه آرزو دارم همین، جونم رو بگیر شهر کربلا صبح شنبه با ذکر امّ البنین تشییعم کنن بین زائرا (امّ البنین، یا امّ البنین، یا امّ البنین، یا امّ البنین)۲