نه دست و نه پایی تو از هم جدایی
4388
7
- ذاکر: علی اکبر حائری
- سبک: واحد
- موضوع: حضرت علی اکبر (ع)
- مناسبت: شب هشتم محرم
- سال: 1403
نه دست و نه پایی، تو از هم جدایی
همه جای این دشت، تو هستی و نیستی
جوونم کجایی
هزار بار صدات کرد، بابات اما از تو نیومد صدایی
ببینی جوونت شده اربا اربا، نمیمونه نایی
علیاکبرم رفت به میدون، شد علیاصغر اومد
کسی که ندید همسایه سایشو، از بابات زودتر اومد
غرور شکسته ندیدی اگه، خوب باباتو نگاه کن
بلندشو یه فکری واسه پشتم و غربت خیمهها کن
ای وای از این غریبی...
نمیشد که پاشی، نشد جا به جا شی
تو رو قطعه قطعه، جمعیت کردن از خاک حالا رو عبا شی
کجاست ام لیلا، ببینه رسیدی
با چه ریخت و پاشی
غریبه هزار بار حسین و شکسته تو که آشناشی
یه بار قبل گودال اگه جون داده این جوونمرده این جاست
به جز علقمه جایی که دستشو به کمر برده این جاست
تو رو ارباً اربا اونم با کمک، سمت خیمه میاره
به اشکای بابات میخندن همه، اشک مگه خندهداره
امون از غریبی...
همه جای این دشت، تو هستی و نیستی
جوونم کجایی
هزار بار صدات کرد، بابات اما از تو نیومد صدایی
ببینی جوونت شده اربا اربا، نمیمونه نایی
علیاکبرم رفت به میدون، شد علیاصغر اومد
کسی که ندید همسایه سایشو، از بابات زودتر اومد
غرور شکسته ندیدی اگه، خوب باباتو نگاه کن
بلندشو یه فکری واسه پشتم و غربت خیمهها کن
ای وای از این غریبی...
نمیشد که پاشی، نشد جا به جا شی
تو رو قطعه قطعه، جمعیت کردن از خاک حالا رو عبا شی
کجاست ام لیلا، ببینه رسیدی
با چه ریخت و پاشی
غریبه هزار بار حسین و شکسته تو که آشناشی
یه بار قبل گودال اگه جون داده این جوونمرده این جاست
به جز علقمه جایی که دستشو به کمر برده این جاست
تو رو ارباً اربا اونم با کمک، سمت خیمه میاره
به اشکای بابات میخندن همه، اشک مگه خندهداره
امون از غریبی...
نظرات
نظری وجود ندارد !