ابوذر بیوکافی

نفسم داره بند میاد دیگه لحظه‌ی آخره

1516
3
نفسم داره بند میاد دیگه لحظه‌ی آخره
روی لبمه زمزمه یا زهرا

تو مدینه تو کوچه‌ها پَر منم آتیش گرفت
مثل مادرم فاطمه، یا زهرا

بازم آتیش، میون مدینه
داره اشکِ آسمون میاد

کنار من، با بازوی کبود
داره زهرا قد کمون میاد

آه مادر، تو لحظه‌های آخرم
آه مادر، بارونیه چشم ترم

آه مادر ، تو فکر دیوار و دَرَم
آه مادر، آه مادر

خونمو تا آتیش زدند روضه‌‌ی تو یادم اومد
چه بلایی اومد سرت یا زهرا

صدا زدم ای مادرم الهی بمیرم برات
برا نفس آخرت یا زهرا

بیا امام شیعه رو
اینا بی‌بهونه می‌برن

به کی بگم منو تو کوچه‌ها ؟
با لباس خونه می‌برن

آه، مادر ببین دل شکسته‌ام
آه مادر، دستای پینه بسته‌ام

آه مادر، یه نیمه‌جونه خسته‌ام
آه مادر، آه مادر

شب آخر عمرمه، روضه‌خونی برپا شده
روضه‌ خونِ کرب و بلام ، یا زهرا

دوباره بارون چشام، می‌باره روی گونه‌هام
یاد مصیبت‌های شام، یا زهرا

یه سه ساله، پای پرآبله
پیِ نیزه‌ها که می‌دوید

یه بی‌حیا با کَعب نیزه‌ای
رو خارا تنشو می‌کشید

واویلا، یه دختر و یه قافله
واویلا، با یک دل پر از گِله

واویلا ، هم‌سَفره با حرمله
واویلا، واویلا

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش