میگیرم از چشمام اشکارو میبینم مرگ رویاها رو راهی کردم از زیر قرآن علی و زهرا و طاها رو زینب ببین این قدّ و بالا رو بیا ببین این سرو رعنا رو جانم علیاکبر جانم جانم میبینم تشدید گردبادو دیدم کلاخودش افتاد و پراکنده کرده این گردباد برگای این سرو آزادو زینب ببین آوار طوفانو این تقطیع آیات قرآنو خزونه پر از گلبرگ و برگو این فوّارههای خونافشانو توو ثواب ذبحش، شرکت دادن هر نیزه و شمشیر و پیکانو توو اردوی دشمن، برپا کردن مهمونی تیغای برّانو زینب ببین عین جدّش حیدر فرق نوهی شاه مردانو جانم علیاکبر جانم جانم وقتیکه سرخ شد، جعد مشکین بیتعادل شد بالای زین پر تلاطم شد، موج گیسوش شمشیرا میرفت بالا پایین حالا چجوری آیاتش رو پیدا کنم از خاک خونین عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا تووی میدون، گلریزونه حال منو، بابا کی میدونه جیگرمو داغت میسوزونه میوهی دلم افتاد از شاخه جوون رشیدم، غرق خونه بابا این جسم ارباً اربا رو چجوری به خیمه برگردونه چچوری گلبرگاتو از روو خاک پیدا کنه، چشمی که گریونه چجوری اگه پیداشون کردم بردارم با دستی که لرزونه میخوام برم دنبال گلبرگات ولی دیگه زانوهام بیجونه از تن پراکندت اعضایی برای همیشه، جا میمونه