احد قدمی

من علمدارم علمدار

879
87
من علمدارم علمدار
بر حسینم یار و غمخوار

تا رسیدم به فرات و بنشستم لب آب
یادم آمد ز کبودی لب طفل رباب

مرو ای صبر و قرارم
گره افتاده به کارم

(‌ابوفاضل ابوفاضل )۲

نه سری مانده نه دستی
کمرم را تو شکستی

چه بگویم به کسب چو سراغت گیرد
گر بفهمد تو شدی کشته بدان می‌میرد

نبود صبر و قرارم
گره افتاده به کارم

دل در حریم غوص نحرم زینب است
معنی عشق مجسم زینب است

آنکه بر غم هست خاتم زینب هست
ناخدای کشتی غم زینب است

یک نشان منتشر کرده خدا در باب عشق
کان به نام آیت الله معظم زینب است

من غم و مهر حسین شیر و از مادر گرفت
روز اول که آمدم دست او تا آخر گرفتم

من بر مشام جان زدم یک قطره از عشق حسین
طبق تضمین عود و کلا نافه‌ی عنبر گرفت

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

تشنه‌ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش