قتلگاه

قتلگاه

[ حاج عبدالرضا هلالی ]
گَرد و خاک شد گمت کردم
ولی ناله‌هات منو می‌خوند
اومدم تو قتلگاه دیدم
یکی با پا تنتو چرخوند

ازدحام شد زمین خوردی
تو زمین خوردی و زینب مُرد
پیرهنی که یادگاری بود
تو تن تو پاره کرد و بُرد

ازدحام شد زمین خوردی 
زیر تیغ و تیر و شمشیری
لحظه‌های آخری داری 
سراغ مادرو می‌گیری

نظرات

عالی بود