غریب عراقی

غریب عراقی

[ حاج عبدالرضا هلالی ]
(غریب عراقی) ۲
حرارت قلب منی، حبیب عراقی
(غریب عراقی) ۲
بوی پیرهن تو بوی سیب عراقی
حبیب عراقی

تشنه بودی لب خشک تو شبیه چوب شد
(غروب شد) ۲
همه گفتن سنان آب ندادی زدی نیزه خوب شد
(غروب شد) ۲

(عزیز عراقی) ۲
حنجر تو بریده تیغ تیز عراقی
(عزیز عراقی) ۲
چیزی نمونده از تن شریف تو باقی
عزیز عراقی

جای تیر حرمله رو سینه‌ن عمیق بود
(دقیق بود) ۲
بعد پیراهن تو گریه سر عقیق بود
(عقیق بود) ۲
به فدای خواهری که بهترین رفیق بود
(رفیق بود) ۲
آخرین صدا تو گوش تو صدای جیغ بود
(زنگ تیغ بود) ۲

(شهید عزیزم) ۲
چطور ببینمت گلو بریده عزیزم
(شهید عزیزم) ۲
به قتلگاه تن به خون تپیده عزیزم
شهید عزیزم

دور من سرنیزه دور تو نیزه دار بود
(غبار بود) ۲
همه می‌رفتن شمر امّا موندگار بود
(غبار بود) ۲
دور خیمه‌ها علیکنّ بالفرار بود
(غبار بود) ۲
خواهرت پیاده بود و خولی سوار بود
(سوار بود) ۲

حسین ای مظلوم....

نظرات