(غریب عراقی) ۲ حرارت قلب منی، حبیب عراقی (غریب عراقی) ۲ بوی پیرهن تو بوی سیب عراقی حبیب عراقی تشنه بودی لب خشک تو شبیه چوب شد (غروب شد) ۲ همه گفتن سنان آب ندادی زدی نیزه خوب شد (غروب شد) ۲ (عزیز عراقی) ۲ حنجر تو بریده تیغ تیز عراقی (عزیز عراقی) ۲ چیزی نمونده از تن شریف تو باقی عزیز عراقی جای تیر حرمله رو سینهن عمیق بود (دقیق بود) ۲ بعد پیراهن تو گریه سر عقیق بود (عقیق بود) ۲ به فدای خواهری که بهترین رفیق بود (رفیق بود) ۲ آخرین صدا تو گوش تو صدای جیغ بود (زنگ تیغ بود) ۲ (شهید عزیزم) ۲ چطور ببینمت گلو بریده عزیزم (شهید عزیزم) ۲ به قتلگاه تن به خون تپیده عزیزم شهید عزیزم دور من سرنیزه دور تو نیزه دار بود (غبار بود) ۲ همه میرفتن شمر امّا موندگار بود (غبار بود) ۲ دور خیمهها علیکنّ بالفرار بود (غبار بود) ۲ خواهرت پیاده بود و خولی سوار بود (سوار بود) ۲ حسین ای مظلوم....