غیر از تو را زبان من املا نمی‌کند

غیر از تو را زبان من املا نمی‌کند

[ حاج اسلام میرزایی ]
غیر از تو را زبان من املا نمی‌کند
جز گفتن از تو را قلم انشا نمی‌کند

شاعر تو را نوشته و حاشا نمی‌کند
جز در سرودن از تو زبان وا نمی‌کند

هر کس نگفته از تو حسینی نمی‌شود
جز نام دلربای تو بر لب نمی‌رود

آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست
از او خلیل سر شده اما حسین نیست

موسی پیامبر شده اما حسین نیست
عیسی گُزیده‌تر شده اما حسین نیست

در جان، محمد است که با او برابر است
آری حسین بوده که جان پیمبر است

گیرم پیمبر است که فرقی نمی‌کنند
همتای حیدر است که فرقی نمی‌کنند

زهرای اطهر است که فرقی نمی‌کنند
مثل برادر است که فرقی نمی‌کنند

فرقی نمی‌کنند و مرا شور در سر است
آخر حسینِ فاطمه یک چیز دیگر است

حسین، حسین، حسین...

بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس
همراهیِ حسین به سنخیت است و بس

شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس
اسلام بی‌حسین مسیحیت است و بس

اسلام ما که ثبت شده با شهادتین
کامل نمی‌شود مگر از ذکر یا حسین

در دین ما خدا یکی و مصطفی یکیست
احمد یکیست پس به یقین مرتضی یکیست

حیدر یکی و حضرت خیرالنساء یکیست
زهرا یکیست پس حسن مجتبی یکیست

این جمع بی‌حسین که معنا نمی‌گرفت
یعنی اگر نبود کساء پا نمی‌گرفت

غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد
ارض و سما نبود و حسین آفریده شد

جز کربلا نبود و حسین آفریده شد
قالو بلی نبود و حسین آفریده شد

قالو بلای ما به الست از حسین بود
اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود

بی‌اشک، خاکِ خلقتمان گِل نمی‌شود
تنها مجسمه‌ است دل و دل نمی‌شود

دل بی‌حسین این همه قابل نمی‌شود
انسان بی‌حسین که کامل نمی‌شود

غیر از حسین را به دل خویش حک نکن
ما از اضافه‌ی گِل اوییم، شک نکن

نظرات