خدا، خدا این روزای آخرمه سایه ی اجل دیگه بالای سرمه دارم میمیرم، زخمی تو بستر افتادم ولی قاتلم غریبیه شوهرمه راهی نمونده پیش پام، میخوام دیگه برم سفر چیزی نداشت دنیا برام، جز ماتم و خون جگر میخوام برم پیش بابام، شكایت از دنیا كنم میخوام بگم چی كشیدم، تا عقده از دل وا كنم آه، من جوان بودم مهربان بودم با تمام این مردم مدینه آه، سهم من غم شد قامتم خم شد آهِ تنهایی میكشم ز سینه وای، علی غریبه علی غریبه خدا، خدا مرگم و زودتر برسون میخوام برم دیگه من از این آشیون كبوترم و شكسته بال و پر من تو یه كاری كن برم به سمت آسمون خدا خودش تو آسمون از غم من خبر داره همه میدونن كه آتیش برای گل ضرر داره یه دفعه بوی دود گرفت گلبرگای سفید من سوسو میزنم شمع میون بسترم گریه میكنم به حال و روز دخترم اگه بمونم دست و پا گیر علی ام خودم میدونم پس بهتره كه زود برم پهلو به پهلو میكنم وقتی میون بسترم یه گوشه ای كز میكنه با چشم گریون دخترم نمیتونم شونه كنم موی سرش رو به خدا روزی هزار بار جون میدم پیش چشای بچه ها آه، جان به لب دارم خسته بیمارم بس كه افسردم، از زندگی سیرم آه، من پریشانم ندبه میخوانم روز و شب از دل الهی بمیرم آه، علی غریبه علی غریبه