
خونه میسوخت بهخدا فاطمه بیبهانه میسوخت دیدم از ضربهی تازیونه میسوخت از جفایی مردم زمونه میسوخت جگرم سوخت فاطمه صدا میزد، بال و پرم سوخت در خونه، جلو چشمای ترم سوخت وسط آتیش کینه پسرم سوخت زندگیمو، این خیرسرا خراب کردن با ضربهی سیلی، بیهوا خراب کردن این غصه رو با کی درمیون بذارم من دنیامو یه عده بیحیا خراب کردن دنیا، واسه علی تیر و تاره هیشکی، از دل من خبر نداره دیگه، حس میکنم آخر کاره (زهرا، نرو قرار علی زهرا، بمون کنار علی)۲ دیدی آزار، سینه زخمی شد از ضربه مسمار مونده خون تو، هنوز هم روی دیوار من بی بیچاره رو، تو کردی عزادار شده دشوار، شستن پیراهنی که، شد گلدار واسهی موندن تو میکنم اصرار دیگه بعد تو علی میشه گرفتار گودی چشای تو علی رو پیر کرده این حیدر غم دیده رو سر به زیر کرده این چشمای نیم بازو، این بازوی زخمی از زندگی بیتو، علی رو سیر کرده زهرا، مثل همون روزای سابق کاشکی، پاشی وگرنه میکنم دق زهرا، روتو نگیر از من عاشق (زهرا نرو قرار علی، زهرا بمون کنار علی)