به یادت ای گل نرگس شبی ناگاه میمیرم
1976
4
- ذاکر: سایر ذاکرین
- سبک: شعر اول
- موضوع: مناجات با امام زمان (عج)
- مناسبت: ماه صفر
- سال: 1403
به یادت ای گلِ نرگس شبی ناگاه میمیرم
از این دلدادگی، در زیرِ نورِ ماه میمیرم
بیا و حالِ نامیزانِ عالم را مداوا کن
که آخر از خبرهای بد و ناگاه، میمیرم
بساطِ ظلم پهن و آهِ مظلوم است دامنگیر
نیایی دیر یا زود از تبِ این آه، میمیرم
بیا گردن بزن با ذوالفقارت نسلِ صهیون را
که از داغِ فلسطین با غم جانکاه میمیرم
میآیی و به شوق دیدنت تا کعبه میآیم
"بِنفسي أنت" میخوانم اگر در راه میمیرم
چراغِ معرفت را در دلم روشن کن ای خورشید
خبر داری که نشناسم تو را گمراه میمیرم
همین که باشم و یک شب تماشایت کنم کافیست
مرا از خیمهات بیرون کنی والله میمیرم
یا صاحبالزمان ...
بعد از به نام عشق و به نام خدا، حسن
دارد ردیف میشود این شعر با حسن
این تحفهایست آمده از سمت آسمان
این نسخهایست آمده از کبریا حسن
اینجا نوشته است به خطی شبیه نور
طاها حسن، بُروج حسن، والضحی حسن
در نسخهای به خط خداوند آمده
زهرا حسن، حسین حسن، مرتضی حسن
در نسخههای کهنهی انجیل دیدم
شَبّر حسن، شبیر حسن، ایلیا حسن
با «اِنَّمَا وَلیُّّکُم» و «اِنَّمَا یُرید»
پیچیده در کرامت سبز کسا، حسن
تنها نه یوسف است اسیر جمال او
هستند در جمال همه انبیأ حسن
هستند اهلبیت جمالِ جمیلِ عشق
هر یازده امام ز سر تا به پا حسن
دارد چقدر خاطره از کوچههای شهر
دارد چقدر خاطره از هَلْ أَتَیٰ حسن
گاهی شکفته میشد و گهگاه میشکست
با خندهها و گریهی خیرالنساء حسن
جایی که هست حضرت مشگلگشا علی
البته هست حضرت مشگلگشا حسن
پای جمل به تیغ کجش پی شد، آفرین
در جنگ و صلح، مقتدر و مقتدا حسن
ما سر فرود، بنده، همه خاک پای او
به به که ما رعیت و فرمانروا حسن
باید به سر دوید از این بیت تا حسین
باید به دل دوید از این شعر تا حسن
در مصرعی نوشت که یا مجتبی حسین
در مصرعی نوشت که یا مجتبی حسن
زهرایی است هر که بدون مکاشفه
از یا حسین میشنود بوی یا حسن
از این دلدادگی، در زیرِ نورِ ماه میمیرم
بیا و حالِ نامیزانِ عالم را مداوا کن
که آخر از خبرهای بد و ناگاه، میمیرم
بساطِ ظلم پهن و آهِ مظلوم است دامنگیر
نیایی دیر یا زود از تبِ این آه، میمیرم
بیا گردن بزن با ذوالفقارت نسلِ صهیون را
که از داغِ فلسطین با غم جانکاه میمیرم
میآیی و به شوق دیدنت تا کعبه میآیم
"بِنفسي أنت" میخوانم اگر در راه میمیرم
چراغِ معرفت را در دلم روشن کن ای خورشید
خبر داری که نشناسم تو را گمراه میمیرم
همین که باشم و یک شب تماشایت کنم کافیست
مرا از خیمهات بیرون کنی والله میمیرم
یا صاحبالزمان ...
بعد از به نام عشق و به نام خدا، حسن
دارد ردیف میشود این شعر با حسن
این تحفهایست آمده از سمت آسمان
این نسخهایست آمده از کبریا حسن
اینجا نوشته است به خطی شبیه نور
طاها حسن، بُروج حسن، والضحی حسن
در نسخهای به خط خداوند آمده
زهرا حسن، حسین حسن، مرتضی حسن
در نسخههای کهنهی انجیل دیدم
شَبّر حسن، شبیر حسن، ایلیا حسن
با «اِنَّمَا وَلیُّّکُم» و «اِنَّمَا یُرید»
پیچیده در کرامت سبز کسا، حسن
تنها نه یوسف است اسیر جمال او
هستند در جمال همه انبیأ حسن
هستند اهلبیت جمالِ جمیلِ عشق
هر یازده امام ز سر تا به پا حسن
دارد چقدر خاطره از کوچههای شهر
دارد چقدر خاطره از هَلْ أَتَیٰ حسن
گاهی شکفته میشد و گهگاه میشکست
با خندهها و گریهی خیرالنساء حسن
جایی که هست حضرت مشگلگشا علی
البته هست حضرت مشگلگشا حسن
پای جمل به تیغ کجش پی شد، آفرین
در جنگ و صلح، مقتدر و مقتدا حسن
ما سر فرود، بنده، همه خاک پای او
به به که ما رعیت و فرمانروا حسن
باید به سر دوید از این بیت تا حسین
باید به دل دوید از این شعر تا حسن
در مصرعی نوشت که یا مجتبی حسین
در مصرعی نوشت که یا مجتبی حسن
زهرایی است هر که بدون مکاشفه
از یا حسین میشنود بوی یا حسن
نظرات
نظری وجود ندارد !