بسم رب الحسن از خیمه قمر می آید

بسم رب الحسن از خیمه قمر می آید

[ مهدی رعنایی ]
بسم رب‌ الحسن از خیمه قمر می‌آید
کیست این ماه که حیدر به نظر می‌آید
این‌چنین که سوی میدان خطر می‌آید
پدر ازرق شامیست که درمی‌آید
از جلال و جبروتش همه می‌ترسیدند
بعد ده سال همه روی حسن را دیدند
این عمامه که به سر بسته برای حسن است
تنکرونیست شعارش، زره‌اش پیروهن است
ای جمل‌زاده بدان قاسم ما صف‌شکن است 
ذوالفقار دو سرش تشنه‌ی گردن زدن است 
کیف کرده است حسین از رجز فاطمی‌اش
جان فدای هنر رزم بنی‌هاشمی‌اش
مثل باباش چه با غیظ و غضب می‌جنگد
گاه‌گاهی ز جلو، گَه ز عقب می‌جنگد 
یک تنه با همه یل‌های عرب می‌جنگد
همه گفتن که این تشنه عجب می‌جنگد

نظرات