
ای زینبِ تو بر غمت دچار شده دلم هوای تو کرده، که بیقرار شده مگر نگفتم عزیزم که بیتو میمیرم همیشه قاتلِ عاشق، غمِ نگار شده در احتضار کنار تمامتان بودم برس به داد دلم وقت احتضار شده ز خاطرم نروَد خاطرات کرببلا دوباره دور و بر من پر از غبار شده دم غروب به آتش گرفتهای گفتم بدو عزیز دلم موقع فرار شده رباب موی سرش کند و داد زد زینب ببین سرِ پسرم سهم نیزه دار شده **** وای از نبش قبرت، رباب نمیدید ایکاش پیش چشمای من، سرتو کند با دستاش تو صدای هلهله مادرش فاطمه رو صدا میزد بعد تیر حرمله مادرش فاطمه رو صدا میزد **** عذاب کردنت، منع آب کردنت شبیه گندم ری آسیاب کردنت فریاد کشید، تیغشو جلاد کشید سر منم داد کشید، آخ بمیرم دیر برید، آخ یه دل سیر برید خنجر نمیبره هیچکسی قربونی رو اینجوری سر نمیبره انصافتون کجاست هیشکی انگشتو برا انگشتر نمیبره حسین جان...