ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

[ پیام کیانی ]
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد
****
علی العباس واویلا، حسین تنهاست واویلا
****
العطش، وای حسین
****
یا عباس جیب المای لسکینه
یا عباس شوف الحرم عطشانه
****
غارتگران درون خیامند ولی کودکان 
از ترسشان به دامن من چنگ می‌زنند
****
روی لبم واویلا
کسی ندیده توی دنیا
که با لبای تشنه سقا
بمیره در کنار دریا

یار و علمداره، منو نذاری تنها
به فکر غصه‌های...
****
خداوندا علمدارم نیامد
یگانه یاورم یارم نیامد
کنار علقمه، بابا چه دیدی
عمود خیمه را از چه کشیدی
****
تا حالا تو دنیا کسی
ندیده من گریه کنم
ولی برا غربت تو
حالا می‌خوام زار بزنم

گفته بودی علمداری کنم
ولی نشد ولی نشد ولی نشد
برای شش ماهت کاری کنم
ولی نشد ولی نشد ولی نشد

به دورمون حلقه زدند
تا روی پات سر نذارم
همه با شمشیر اومدن
حالا که من دست ندارم

هر کاری کردم از پا نمونم
ولی نشد ولی نشد ولی نشد
تو راه خیمه‌ها جا نمونم
ولی نشد ولی نشد ولی نشد

خورده به هم نظم تنت
خسته شدن اما هنوز می‌زدنت
ای وای ای وای خشکه لبت
رد می‌شدن با اسبا از رو بدنت

غارت کردن پیراهنو
هرچی که بود از خیمه‌ها دزدیدن و
****
دو خط احکام یادش بده اسلام یادش بده
که بدونه تشنه لب سر نبره
دو خط احکام یادش بده اسلام یادش بده
که جلو چشای مادر نبره

منو عذاب میده، به اسبش آب میده
تو رو صدا که میزنم شمر جواب میده

تازه نفس اومد، خود شبث اومد
یه پیرمرد بی حیا عصا بدست اومد

(ای وای، ای وای ای وای ای وای)

زینبو کاش یادت نره داداش یادت نره
که از این قافله چشم برنداری
زینبو کاش یادت نره داداش یادت نره
دست و پا نزن که مادر نداری

عرشو بهم می‌ریخت، غصه و غم می‌ریخت
خون اباالفضل روی سر حرم می‌ریخت

نگاه به خاک می‌کرد منو هلاک می‌کرد
با پیرُهن کهنه‌ی تو دشنه‌شو پاک می‌کرد

نفسش باز بند اومده ای زجر زجرش نده
بچه که بترسه لکنت می‌گیره
نفسش باز بند اومده ای زجر زجرش نده
عمه واسه تن زخمیش بمیره

پاهاش ترک خورده، چوب فدک خورده
جلو چشای بچه‌ها خیلی کتک خورده
تنش سیاه میشه، گریه به راه میشه
اگه یکم نازش بدید مگه گناه میشه

همونی که ازم، پدرم رو گرفت
با یه عده حرامی دور و برم رو گرفت
تو نبودی به زور معجرم رو گرفت 
اومدم فرار کنم موی سرم رو گرفت

مونده روی زمین پیکر تو رها
السَّلامُ عَلَی مَن دَفَنَ اَهل...
خواهرت اگه نیست رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابون برات...

همه منتظرن، مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
****
غریب گیر آوردنت
به خاک و خون کشیدنت
رد شدن از رو بدنت

غریب گیر آوردنت
کی پاره کرد پیرُهنت
کی در آورد انگشترت

جلو زنا می‌زدنت

یکی بی هوا میزد
یکی با عصا میزد
لشکریان خیره سر
چند نفر به یک نفر

غریب گیر آوردنت
****
ریان ابن شبیب، جد ما را غریب گیر آوردن
ریان ابن شبیب، آبو واسه حبیب دیر آوردن

تو شیب گودال سرازیر شد
حسین پیر شد حسین پیر شد
سرو بریدند دیگه دیر شد
حسین پیر شد حسین پیر شد 
آخ ته گودال زمین‌گیر شد
حسین پیر شد حسین پیر شد 

ریان ابن شبیب ذکر امن یجیب می‌گفت زهرا
ریان ابن شبیب می‌اومد بوی سیب از تو صحرا
ریان ابن شبیب رفته شیب الخضیب زیر...

بلا سر زینب آوردن
سرو بردن سرو بردن
بچه‌ یتیما کتک خوردن
سرو بردن سرو بردن
به عمه زینب جسارت شد
جنایت شد جنایت شد
قسمت زن‌ها اسارت شد
جنایت شد جنایت شد

برگشتی از حج واجب و 
رفتی سوی دیر راهب و
دق دادی ام المصائب و
وای از زینب

پنجه رو رمل صحرا زدی
تشنه دلو به دریا زدی
پیش زینب دست و پا زدی

حَجُّکم مقبول، سَعیُکُم مَشکور
می‌زدند با سنگ به سر مظلوم
وقت احرام خاک این صحراست
حاجیه زینب رو سرت دعواست

عطر تنت از صحرا میاد
صدای جیغ زهرا میاد
دشمنت سمت زن‌ها میاد، وای حسین

چی سرت اومد همه‌ی هستم
جلوی چشمام رفتی از دستم
صحبت رحل تازه می‌کردند
پیرهنت رو اندازه می‌کردند

یکی عصا میزد
یکی دیگه به صورت تو با کف پا میزد
یه مادری هم گوشه‌ی گودال، تو رو صدا میزد

مادری در طواف قربانگاه
هی بُنَیَ بُنَیَ می‌گوید
تشنه‌ای زیر نیزه گه مادر
گه اُخَیَ اِلَیَ می‌گوید

نظرات