از لحظه‌ی وداع تو تا حالا

از لحظه‌ی وداع تو تا حالا

[ حاج محمود کریمی ]
از لحظه‌ی وداع تو تا حالا
فکر سرت نمی‌ذاره بخوابم
قربون چشم نیمه‌بازت برم
منم کنیز مادرت؛ ربابم
 
اون‌دم آخر که می‌رفتی میدون
گفتم که من کنیز خواهراشم
بزار که راحت بغلش بگیرن
مزاحم وداعشون نباشم
 
دیدم که دخترای زهرا هستن
عمداً آقا تورو صدا نکردم
خواستم با زینب راحت باشی
برا همین، باهات وداع نکردم
 
الان که چوب رووی لب تو می‌زد
گفتم چه خاکی به سرم بریزم؟!
بهونه داشتم اومدم سراغت
دلم برات تنگ شده بود عزیزم
 
آماده بودم که به‌جای عبّاس
نامردما رو دور و بر ببینم
ولی خدایی باورم نمی‌شد
سرت رو تووی تشت زر ببینم
 
اگرچه که نگاه نامحرما
بعد تو جونمو آورده بر لب
سر تورو بغل گرفتم یه‌وقت
نره نگاه‌ها به‌سمت زینب
 
دل‌داری میدم به خودم اگرچه
بعد تو حال من دیگه خرابه
پیاله رو دیدم می‌ریخت روو سرت
گفتم ایشالا که اینم گلابه
 
دنیای بی‌تو ارزشی نداره
برام دعا کن که دیگه بمیرم
فقط دلم می‌خواد که قبل مردن
گهواره‌ی بچّه‌مو پس بگیر

نظرات