دیدم غمت ای دلبر ای کاش نمی‌دیدم

دیدم غمت ای دلبر ای کاش نمی‌دیدم

[ حاج محمود کریمی ]
دیدم غمت ای دلبر؛ ای کاش نمی‌دیدم
تنهایی و بی‌یاور؛ ای کاش نمی‌دیدم

دنبال تو تا گودال، من آمدم و دیدم
بالای سرت مادر؛ ای کاش نمی‌دیدم

وقتی که برون شد شمر از مقتل تو دیدم
خون می‌چکد از خنجر؛ ای کاش نمی‌دیدم

از نیزه به روی خاک، دیدم سر تو افتاد
در زیر سُمّ اسبان؛ ای کاش نمی‌دیدم

دیدم که به دنبالت، با کاسه‌ی پر آبی
هر سوی دَوَد دختر؛ ای کاش نمی‌دیدم

ای وای چه بی‌رحمند! انگشت تو را بردند
تنها پی انگشتر؛ ای کاش نمی‌دیدم

من آمده بودم تا لب‌های تو را بوسم
دیدم که نداری سر؛ ای کاش نمی‌دیدم

برخیز ببین دعواست در بین سپه‌داران
از بهر سر اصغر؛ ای کاش نمی‌دیدم

برخیز خودت دیگر، چشمان ربابت بین
بر نیزه شده اصغر؛ ای کاش نمی‌دیدم

نظرات