ازدرد غربت داشت کوثر گریه میکرد
3067
66
- ذاکر: مهدی رسولی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت خدیجه (س)
- مناسبت: وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
- سال: 1401
از درد غربت داشت، كوثر گريه ميكرد
زهرا به روي قبر مادر، گريه ميكرد
خاك مزار مادرش را ميگرفت و
با دست خود، ميريخت بر سر گريه ميكرد
ياد گذشته ياد آينده براي، اين مادر و دختر، پيمبر گريه ميكرد
گرم تماشاي عزاداري آنها، يك گوشهاي آرام حيدر گريه ميكرد
تكرار شد اين قِصه، اما در دل شب، اين بار زينب زار و مضطر، گريه ميكرد
بر روي قبر مخفي مادر به ياد، آن شعلهها و ياس پرپر، گريه ميكرد
وقتي كه خون تازه از مسمار ميريخت
انگار بر حال علي در گريه ميكرد
صيادها با تازيانه حمله كردند
وقتی که زنهای قریشی، تنها گذاشتند تو رو مادر
مونس تنهاییت شدم من، که خاطرت نشه مکدر
مسافر من ولی، حرفاش از دوری و هجرونه
مسافر من ولی، حرفاش دلم رو میلرزونه
مسافر من ولی، برام روضه میخونه
روضه میخونه،یوما اناالمظلوم، یوما انا العریان
یوما انالغریب، یوما انالعطشان
حسین...
وقت ولادت من اومد، حودجیو نشست روی فرش
چهار تا بانو که رسیدند برای یاری تو از عرش
بازم اومدند ولی اینبار، کنار رأس بی تن
بازم اومدن ولی اینبار، دور تنورن بامن
بازم اومدن ولی اینبار، سینه میزنن
زهرا به روي قبر مادر، گريه ميكرد
خاك مزار مادرش را ميگرفت و
با دست خود، ميريخت بر سر گريه ميكرد
ياد گذشته ياد آينده براي، اين مادر و دختر، پيمبر گريه ميكرد
گرم تماشاي عزاداري آنها، يك گوشهاي آرام حيدر گريه ميكرد
تكرار شد اين قِصه، اما در دل شب، اين بار زينب زار و مضطر، گريه ميكرد
بر روي قبر مخفي مادر به ياد، آن شعلهها و ياس پرپر، گريه ميكرد
وقتي كه خون تازه از مسمار ميريخت
انگار بر حال علي در گريه ميكرد
صيادها با تازيانه حمله كردند
وقتی که زنهای قریشی، تنها گذاشتند تو رو مادر
مونس تنهاییت شدم من، که خاطرت نشه مکدر
مسافر من ولی، حرفاش از دوری و هجرونه
مسافر من ولی، حرفاش دلم رو میلرزونه
مسافر من ولی، برام روضه میخونه
روضه میخونه،یوما اناالمظلوم، یوما انا العریان
یوما انالغریب، یوما انالعطشان
حسین...
وقت ولادت من اومد، حودجیو نشست روی فرش
چهار تا بانو که رسیدند برای یاری تو از عرش
بازم اومدند ولی اینبار، کنار رأس بی تن
بازم اومدن ولی اینبار، دور تنورن بامن
بازم اومدن ولی اینبار، سینه میزنن
نظرات
نظری وجود ندارد !