کربلای ما گیر یه امضات رقیه ای هم قدم عمهی سادات رقیه از رو نیزه هم دل تو دلش نیست اباالفضل وقتی داره میکنه تماشات رقیه حتی وقتی دست و پات میلرزه حرمله با جذبهی گوشه نگات میلرزه حتی وقتی با طناب راه میری با غرور و جبروت مثل رباب راه میری از کسی که به غم تو شک داره دورم کن اگه من گریه نکردم واسه تو کورم کن من توی سجده قسم دادم خدا رو گفتم روز محشر منو با رقیه محشورم کن یا رقیه شیرینی لبخند تو رو قند نداره دل بالاتر از اسم تو سوگند نداره از وقتی شنیدم تو گلوبند نداری دختر منم دیگه گلوبند نداره من برا زخم تنت می میرم واسه بابا و عموجون حسنت می میرم برا عطر یاسِ بوت می میرم برا داداش علی اکبر و عموت می میرم زندگی زینب و حسینو شیرین کردی سفرهی امام حسینیا رو رنگین کردی وقتی که پات رو گذاشتی تو دل سوریه شهر شام رو واسه ما دارالمجانین کردی