ای لعنت بر زجر چیکار کرده با این چشماش پر از خونه روی لبهاش کاری کرده که پوشونده روی ماهشو از باباش ای لعنت بر زجر آخه چهجور دلش اومد به این سه ساله سیلی زد یکی نبود بگه بس کن رها کن موهاشو نامرد چقدر غم داره آخه نه النگویی داره نه خلخالی داره نه معجر داره چقدر غم داره آخه رو خاکای سردِ خرابه میخوابه و لباس پاره گوشوارتو سکینه پس میگیره گریه نکن عمه برات بمیره **** خرابه حالت جای چکمهی کیه مونده به روی بدنت شکسته بالت خرابه حالت یکمی طاقت بیار بابایی از رو نیزهها میاد دنبالت چیکار کنم دلت آروم بگیره گرسنته عمه برات بمیره