پدرم از پدربزرگم، پدربزرگم از پدرش جد در جد رسیده به من حب علی و همسرش چندتا نسله نمیدونم، میرسه به علی بخت بلندم اینو میدونم بعد از مرگم، من به علی میپیوندم سر از خاک که بر میدارم سر به خاک پای علی میزارم روز قیامت که همه رنجورند شیعةُ هو هم الفایزون شیعهی حیدر بر منبر نورند شیعةُ هو هم الفایزون همگی با ال علی محشورند شیعةُ هو هم الفائزون طبعی که نپرداخت به نام تو تلف شد بر خاک نوشتند علی دُر نجف شد وقت نبرد حضرت حیدر رسیده است جنگی که هیچکس به دو چشمش ندیده است پا در رکاب کرد و دو ابرو بهم کشید او در میان قوم عرب یک پدیده است چون بندهای نمانده به صحرای معرکه از بس که ذولفقار علی خون مکیده است در دشت میدوید و نفهمیده بود هنوز شمشیر مرتضی سر او را بریده است حیدر حیدر علی... در مسجد عشق رفته بودم به نماز گفتند اذان بگو من از ان گفتم حیدر حیدر... ملک الموت پیشمرگش بود او که ساگرد ذولفقار علی است علت خلقت اهل بیت دست خداست مابقی هر چه هست کار علی است حیدر حیدر... به جز علی که ارد پسری ابواعجایب که علم کند به عالم شهدای کربلا را به هر بزم و هر کوی و هر انجمن سرم خاک پای حسین و حسن پدر در دو گوشم سرود این سخن که ای نازنین طفل دلبند من حسینی بمان و حسینی بمیر امیری حسینٌ و نعم الامیر حسین...