وقت نبرد حضرت حیدر رسیده است جنگی که هیچ کس به دو چشمش ندیده است پا در رکاب کرد و دو ابرو به هم کشید او در میان قوم عرب یک پدیده است جنبندهای نمانده به صحرای معرکه از بس که ذوالفقار علی خون مکیده است در دشت میدوید و نفهمیده بود هنوز شمشیر مرتضی سر او را بریده است از ضربههای او بپرس ز عمربن عبدود او طعم ضربههای علی را چشیده است طبعی که نپرداخت به نام تو تلف شد بر خاک نوشتند علی دُر نجف شد اسدالله، علی علی علی علی علی ولیالله، علی علی علی علی علی اسدالله علی، ولیالله علی، اذنالله علی عینالله علی، اسدالله علی ، اذنالله علی، غیرتالله علی، و یدالله علی علی علی علی علی علی حبهُ ایمان، و بغض او کفر علی علی علی شیر مرد هستی و جگر داری دوالفقار آمد و خدا فرمود باید این را فقط تو برداری ملک الموت پیش مرگش بود او که شاگرد ذوالفقار علیست خلقت اهلبیت دست خداست ما بقی هر چه هست کار علیست بعد هر ظلمت شب نور سحر میآید نام حیدر به تو مولا چقدر میآید