
شیر میجنگه، با یه مشک اومده و بدون شمشیر میجنگه ماه میجنگه شبیه جوونیای اسدالله میجنگه سر میریزه مَلَکُ الموت از این غیض و غضب پَر میریزه نگاهش تیر و کمان و رسوا کرد یه راه از خیمه به علقمه وا کرد کسی که اومد به جنگِ این آقا نشست و این هیبت و تماشا کرد ای والله ای والله به این قد و قامت، به این همه شوکت کم آورده کوهم پیش این هیبت ای والله ای والله به شیوهی رزمش، به این همه قدرت رقیه میگه ماشاالله خوش غیرت رَعد انداخته آخ عجب ترسی به جون اِبنِ سَعد انداخته هیبت داره هرکسی میبینتش پا به فرار میذاره وَر افتاده هرکسی که با عَلمدار حسین در افتاده فرار از دست تو از محالاته با تو رو در رو شدن خرافاته روی پیشونیت نوشتی یا زهرا رو بازوت حِرزِ رقیه ساداته ای والله ای والله به قدرت بازوت، به پیچ و تاب موت چه قد کشته داده گوشهی ابروت ای والله ای والله به طُرّهی گیسوت، همه شدن مبهوت تو از بس کشتی کم اومده تابوت