ویلی ویلی، تا رُو نیزه سرِ سقا بردن

ویلی ویلی، تا رُو نیزه سرِ سقا بردن

[ حسین ستوده ]
ویلی ویلی، تا رُو نیزه سرِ سقا بردن
ویلی ویلی، زیور از خیمه‌ی زن‌ها بردن
ویلی ویلی، دشمن‌ها صدا رو بالا بردن
ویلی ویلی زن و بچه رو به صحرا بردن

تازیونه، وحشیونه
دخترای فاطمه ترسیدن
شمر و خولی تُو دل شب
بِین قافله چقدر رقصیدن

ویلی ویلی، ازدحام خیمه از نامرد
ویلی ویلی، ساربون اومد و بعد غوغا کرد
ویلی ویلی، سرِ عباسِ غیور حالم رو
ویلی ویلی، از روی نیزه نگاهم کرد

پا شو عباس، تکیه‌گاهم
خیمه‌ت به غارت رفته
تُو شلوغی برا گوشواره
حرمله سمت رقیه رفته
* * * *
والّا وقاحت داره
خیمه نرید برادرم رُو خیمه غیرت داره
والّا وقاحت داره
زنده‌ست هنوز ببینید انگشتشو حرکت داره

شیب گودال شاه بی‌ردا
وا محمدا، وا محمدا
عمه‌جان رُو به مدینه زد صدا
وا محمدا، وا محمدا

می‌زنه سنان جدا، شمر جدا
وا محمدا، وا محمدا

نظرات

خیلی خیلی عالی بود 💙💙💙