ماه حرم افتاده بر زمین، پناه حرم شد تکه تکه تکیهگاه حرم خورده گره به کار شاهِ حرم شاه حرم وقتی به علقمه رسید و وقتی برادرش رو دید و از غصه قامتش خمید و گریه امونشو برید و تیرارو از تنش کشید و کشید آه علمدارم، ای لبتشنه سقای وفادارم تنهام نذار ای تنها کَس و کارم، علمدارم ***** یارِ حرم، وا کن چشاتو ذوالفقار حرم پاشو بازم بمون کنار حرم بعد تو امنیت نداره حرم، یار حرم پاشو نذار تو رو سکینه بیدست روی زمین ببینه بعد از تو آخرش همینه رو سینهی من از رو کینه شمر توی قتلگاه میشینه، میشینه با یه یه خنجر دور از چشمت جلو چشمای مادر دیگه نگم چی میاد سر این سر، علمدارم ***** سوی حرم، دشمن رسیده رو به روی حرم تو شعلهها میسوزه موی حرم پاشو یه کاری کن عموی حرم توی حرم گهواره داره میشه غارت گوشواره داره میشه غارت شد خیمه مثل مَشک پارهات زینب داره میره اسارت ای وای از این همه جسارت از این بدتر میبرن از سرِ دخترا معجر زینب تنها مونده بین یک لشکر، علمدارم