
(لا اَرَی المَوت الاّ السَّعادة) (تا مونده راهی برای برگشت) 2 (پاشو حسینم بریم از این دشت) 2 خیمه نزن که خواهرت دلشوره داره (تحمّل موندن اینجا رو نداره) ۲ (ترسم از اینه بین این گرگای صحرا بمونی ای حسینِ من بیکس و تنها)2 (ترسم از اینه تو رو از پا در بیارن) 2 (جلو چشام رو حنجرِت خنجر بذارن) ۲ (تا مونده راهی برای برگشت) 2 (پاشو حسینم بریم از این دشت) 2 (لا اَرَی المَوت الاّ السَّعادة) از لحظهای که اینجا رسیدی به سختی داداش نفس کشیدی ترسم از اینه تو رو بین این بیابون (ببینم افتادی داداش تو موجی از خون) 2 (میبینم اینجا به سرت میشه جسارت) ۲ اهل حرم با خواهرت میرن اسارت (ترسم از اینه که میون چشم انظار) 2 (اهل حرم پیش چشات ببینن آزار) 2 (تا مونده راهی برای برگشت) 2 پاشو حسینم بریم از این دشت (لا اَرَی المَوت الاّ السَّعادة) پیچیده اینجا باز بوی مادر روضه میخونن با چشمای تر (میبینم اینجا رو تنت نیزه میکارن) 2 (پیرهن کهنه از تن تو در میارن) 2 (میبینم اینجا بیرمق میون گودال تو افتادی و میکنن سر تو جنجال) 2 سوار بر اسب شدن و یه عدّه دارن با نعل تازه رو تن تو پا میذارن