
غمِ دلِ امّ بنینه غمت روضهی بازه چهرهی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشتِ من هم شکست زینبِ من بیا بگو دروغه این که میگن حرمله دستاتو بست حقیقته انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کلاب نبودم آسمونم رو بیقمر كی ديده پروانهی بدون پر كی ديده ام بنين بهم نگی حق داری ام بنين بیپسر كی ديده سر بریدن امید و احساسمو تبر زدن ساقههای یاسمو خواستی چهار تا قبر اگه بسازی کوچیک درست کن واسه عباسمو رفت و دل اهل حرم خالی شد دست امیر لشگرم خالی شد یه جور زدن با تیر به چشم نازش کاسهی چشم پسرم خالی شد سراغشو از این و اون میگیرم جونی ندارم ولی جون میگیرم حالا که مادر نداره حسینم خودم میام براش زبون میگیرم بهم بگو كه نور عينم كجاست بگو غريب عالَمِينم كجاست جمعيت كاروونت كم شده فقط بگو، بگو حسينم كجاست روزی که رفت فکر اجل نکردم پیشش به دلشورم محل نکردم نخواستم حس کنه که بیمادره عباسمو اگه بغل نکردم گفتی تموم دشتو دشمن گرفت تک تک بچههامو از من گرفت زینب من بگو آخر کی اومد سر حسینمو به دامن گرفت عزیز من همین که راه دور رفت شادی دیگه از این دل صبور رفت نمیتونم باور کنم هنوزم سر حسینم میون تنور رفت مردم شهر سر به سرم نذارید زخم زبون رو جیگرم نذارید گریهی من فقط برا حسینه گریهمو پای پسرم نذارید غَمَم ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست میگیره شبا هی از خواب میپره هی میگه آبش بدید، آبش ندید، میمیره