
تو شاهکار عشق بازی در زمینی تو دست پنهان خدا در آستینی اُمُّالادب، اُمُّالوفا، اُمُّالبنینی دلگرمی نسل امیرالمونینی در پیشگاه تو ادب تعظیم کرده قرص قمر میر عرب تعظیم کرده بیبی جانم مانند نور آمدی تابیدیو بعد با دست زهرا مورد تأییدیو بعد خود را دم بیت ولایت دیدیو بعد آن چارچوب سوخته بوسیدیو بعد گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم من آمدم دستان زینب را ببوسم خانم زینب من نیومدم برات مادری کنم من اومدم کنیزی بکنم خانم بیبی چگونه گریه کنها گریه کردند غمدیدهها با یاد زهرا گریه کردند با نغمههای لبهای مولا گریه کردند یا فاطمه میگفت هر جا گریه کردند آن روز تنها خواهش قلبت همین شد یا فاطمه تبدیل بر امالبنین شد شهر مدینه در هیاهو زین خبر شد شکر خدا امالبنین صاحب پسر شد اما کلامی باعث خون جگر شد زخم زبانها بر دل تو نیشتر شد گفتند با تو بعد ازین کم میگذارد بر این یتیمان دیگر او کاری ندارد اما دهان یاوه گویان را تو بستی پای قرار خویش با زهرا نشستی دیدن از جام رضای یار مستی چون رشتهی فرزند و مادر را گسستی گفتی اگرچه بینتان خیلی عزیزم در خانه عباسم غلام و من کنیزم