عمریست بی‌قرار، به سر می‌بریم ما

عمریست بی‌قرار، به سر می‌بریم ما

[ حاج مهدی سلحشور ]
عمریست بی‌قرار، به سر می‌بریم ما
بر این قرار تا نفسِ آخریم ما

هم‌زادِ روضه‌ها و نواخوانِ نوحه‌ها
دمساز سوزِ سینه و چشم تَریم ما

ما را به سر هوای شهیدانِ بی سر است
از سر گذشته‌ایم چو بر این سریم ما

نام حسین محشر عظمای جان ماست
جان دادگان زنده‌ی این محشریم ما

محشر به پا کنیم به فریادِ یا حسین
امروز لشکرِ شَهِ بی لشکریم ما

ما را به دست، پرچم صبر و بصیرت است
با عشق و شور، همدم و هم‌سنگریم ما

ما امّت نُهِ دی و اهل حماسه‌ایم
مرد جهاد و هم‌قدم حیدریم ما

حرف ولیِّ ماست که من انقلابی‌ام
در راه انقلاب ز جان بگذریم ما

با طَلحه و زُبیر بگویید تا ابد
عمّار وار هم‌نفسِ رهبریم ما

الفتنهُ أشدُّ مِن القتل خوانده‌ایم
هرگز ز جرمِ فتنه‌گران نگذریم ما

با فاتحان بدر ز سازش سخن مگو
امروز رهسپار دژِ خیبریم ما

چشم انتظار مُنتَقم آلِ مصطفی
چشم انتظار معرکه‌ی آخریم ما
--
از اولین فرمانده‌ی هوشیارِ این میدان
تا آخرین سربازمان که رد شد از قرآن

از سبزه‌ها و چشمه‌های جاریِ گیلان
تا سرخ خرمشهر و خرماهای نخلستان

در قلبمان آرامگاه فاطمه داریم
یک بارگاه از جنس یاس و لاله و ریحان

زهرا به ایرانی همیشه مرحمت دارد
گهواره جنبانِ حسینش می‌شود سلمان

با فاطمه یا فاطمه خو کرده این کشور
باید مراقب شد نیفتد دست نا اهلان

باید که بگذاریم اسم کشورمان را
جمهوری اسلامیِ زهراییِ ایران

نظرات