بی سر و سامانم ای محبوب، سامانم بده تو سر و سامان به این حال پریشانم بده این رجب هم آمد و آدم نشد این نوکرت لطف کن این روزها قلب پشیمانم بده قبل مردن پاک کن من را و بعداً خاک کن حُسن پایانم تو باش و حُسن پایانم بده آبرویی نیست اما آرزو که عیب نیست پاک کن قلب مرا و قلب سلمانم بده دائما هجران چرا؟ از وصل هم چیزی بگو درد دادی، خب بیا این بار درمانم بده مولا این گناه افتاده به جانم، نجاتم میدهی؟ چشمِ پاکی مثل چشمان شهیدانم بده تو کدام طرفی خاکنشین افتادی؟ یا حواستو نبود به کمین افتادی اصلا از هر طرف دشت صدا میآید نکند از روی مرکب افتادی؟