
ما را برای روضهی مادر اگر خبر کرد دارم یقین دعای صاحبزمان اثر کرد هرچند پُر گناه و پُر اشتباه بودیم آنقدر مهربان بود آقا به ما نظر کرد وقتی که پشت کردند بر ما تمام عالَم خیلی حمایت از ما فرزندها پدر کرد هرکس تلاش کرده جز در رضای مهدی در بندگی عقب ماند در زندگی ضرر کرد ایکاش تا ببینم در این دو ماه روضه شمع فراق ما را شمع رخش سحر کرد دیگر وصال جنت را آرزو ندارد هرکس به اذن آقا تا کربلا سفر کرد خشکیده بود چشمم لطف امام عصرم چشم مرا میان بَزم حسین تَر کرد قربان آن شکاف پیشانی شکسته سنگی زدند و ما را آن سنگ خون جگر کرد تیری که حرمله بر قلب مطهرش زد آنقدر اذیتش کرد خارج زِ پشت سر کرد *** یه پیرهن خونی توی عرش خدا زده شده هر کسی که زهرا صداش زده به روضه اومده خواهرا پیداش بکنید خانمی که حالش بَده مادرمون خمیده و دست به پهلوهاش زده میدونی چرا چون که تازیونه خورده توی اون شلوغیا پیش بچههام، هی زمین خورده مرتباً میون کوچهها میخ لعنتی رفته خورده توی پهلوی زنِ مردِ غیرتی یه غلام سیاه هی زده غلافشو محکم به زن پا به ماه *** اگه چشماش وَرَم کرده جای دست اون نامرده ای بانیِ اشکِ نوکر مادر مادر، مادر مادر *** دارالأماره بردنم که از بالا بندازنم اما خدا رو شکر نه دختر من اینجاست نه زنم نمیکنه حرف کسی تو دل سنگشون اثر نامردن و میرن هزار نفر به جنگ یک نفر من رو میزنن ولی من دلهرهام اینه که اینا بددهنن اینا قاتلن یه محلهای دارن که همشون اراذلن زیر دستشون هر کاری برمیاد از آدمای مستشون نقشه میکِشن یه نفر بیفته رو زمین همه هو میکِشن دلواپس خواهرتم، نمیگذرن از سرت همونطوری که میزنن اکبرتو دخترت