علی لای لای گر چه امیدچشم ترت ناامید شد علی لای لای بس کن رباب یک شبه مویت سفید شد علی لای لای بس کن رباب زخم گلو را نشان نده گهواره نیست دست خودت را تکان نده علی لای لای ترسم که نیزه دار کمی جا به جا شود از روی نیزه راس عزیزت رها شود بس کن ز گریه حال تو بهتر میشود این گریهها برای تو اصغر نمیشود