صدا اذونه با بوی هیزم با هرم آتیش

صدا اذونه با بوی هیزم با هرم آتیش

[ سید مجید بنی فاطمه ]
(صدا اذونه، با بوی هیزم
با هرم آتیش، پیچید تو خونه
کیه فضه رو صدا می‌زنه
صدا صدای مادرمونه)۲

(زنده بمومه مادرم تو شعله‌ها خدا کنه
خدا کنه که میخ در چادرش‌و رها کنه)۲
تو روز روشن ای خدا آخه کی فکرش‌و می‌کرد
که فاطمه بسوزه و علی فقط نگاه کنه

چه روزگاری، پهلوی زهرا شکسته
چه روزگاری، حیدرو دستای بسته
چه روزگاری پهلوی مادر شکسته
****
دارن می‌کشن توی کوچه‌ها
فاتح جنگِ بدر و خیبر و
پهلو شکسته دنبال بابا 
تو راه مسجد، دیدم مادر و

فاطمه لشکر علی شده تو کوچه یک تنه
هیچکی یه مادر و جلوی بچه‌هاش نمیزنه
می‌شکنه توی راه کوچه‌ها غرور دوالفقار
غلاف تیغ که بازوی مادرمون‌و بشکنه

آهای مدینه، راه‌و به زهرا گرفتی
آهای مدینه، محسن‌و از ما گرفتی

(میزد مرا مغیره و یک تن به او نگفت
زن را کسی مقابل شوهر نمی‌زند)

نظرات