سرشار از ترانه‌ی یک رود جاری‌ام

سرشار از ترانه‌ی یک رود جاری‌ام

[ سید مجید بنی فاطمه ]
سرشار از ترانه‌ی یک رود جاری‌ام
امروز در نهایت امّیدواری‌ام

احساس می‌کنم که به دریا بدّل شدم
احساس می‌کنم که بر این خاک جاری‌ام

یک لحظه شادمانم و یک لحظه غرق اشک
لبخند ناگهانی ابر بهاری‌ام

با دست خالی آمده ام محضر شما
رحمی کنید بر من این نداری‌ام

دست دلم دخیل پر چادر شماست
بانو چه دیدنی‌ست منو بی‌قراری‌ام

یک عمر دوست‌دار حسین تو بوده‌ام
حتماً به این دلیل توأم دوست داری‌ام
***
فانی ولی به لطف شما جاودانه‌ایم
خدمت‌گزار بانوی این آستانه‌ایم

از روشنایی عرش طلوعی دگر رسید
حوریه‌ای دوباره به شکل بشر رسید

این باره چندم است که در باغ اهل بیت
طوبیِ فاطمیه علی را ثمر رسید

بانو تو آمدی و به شام سیاه ما 
از فیض گام‌های تو نور سحر رسید

امشب خود خدا به علی هدیه می‌دهد
تو آمدی و زینت قلب پدر رسید

تو آمدی که دور برادر بگردی و 
این‌گونه شد مدار فلک را قمر رسید

تو آمدی به خاطر تنهایی حسین
یعنی برای کرب و بلا همسفر رسید
***
ما با حسین شور تماشا گرفته‌ایم
امشب میان زینبیّون جا گرفته‌ایم
****
خورشید صبحگاهی امّت حسین بود
بعد از دو هفته ماه تمامت حسین بود

هر دفعه که برادرت از راه می‌رسید 
از فرط شور و شوق سلامت حسین بود

یک راستای نور وجود تو زینب است
نوری که در مسیر امامت حسین بود

ساده‌ترش شد  این که نوشتیم زینب و
دیدیم در حقیقت نامت حسین بود

در ذیل خطبه‌های فصیحت مورّخان
آورده‌اند تکّه کلامت حسین بود

در خانواده‌ای که واژه‌ی برخاستن علی‌ست
از کودکیِ تو ذکر قیامت حسین بود

خواهر اگر تویی و برادر اگر حسین
نادیده‌ام برادر و خواهر، حسین بود
*** 
حتّی اگر که مدح تو را صد کتاب کرد
کی می‌شود فضائل‌تان را حساب کرد

چشم من آن گلی که به عطرت شکفته است
باید به لطف گام تو گل را گلاب کرد

حتّی بیان نام تو اعجاز می‌کند
این اسم سیّئات مرا هم ثواب کرد

هر حاجتی که پیش خدا برده‌ام 
گفتم به حقّ زینب و او مستجاب کرد

آئینه‌ی تمام قدّ حُجب فاطمه
خورشید را طلوع رخت در نقاب کرد

ای خواهر کریم مدینه فقیر را 
یک گوشه از کرامتت عالیجناب کرد
****
تو آسمان‌ترینی و بالاتر از تو نیست
ای خانمی که هیچ کس آقاتر از تو نیست
***
ای لحن خطبه‌های تو شیواتر از همه
مضمون جمله‌های تو گویا تر از همه

تعریف داغ، در نظرت جور دیگری‌ست
ای کربلا به چشم تو زیباتر از همه

حتماً تمام واقعه را خواب دیده‌ای
ظهری که بود جای تو بالاتر از همه

امّا کسی ندید که نفرین کنی
ای آنکه ربّنای تو گیراتر از همه

ظهری که سی هزار نفر بود و یک نفر
افتاده بود زخمی و  تنهاتر از همه

ظهری که در هجوم پیکار تیغ و تیر
پیچیده می‌شدند و معماتر از همه
***
این بود که تنش به چه جرمی کفن نداشت
بر روی خاک بود و سری در بدن نداشت

نظرات