خونه بی‌تو سوت و کوره

خونه بی‌تو سوت و کوره

[ محمدرضا میرزاخانی ]
خونه بی تو سوت و کوره
فِضه داره خون می‌شوره 
جایِ دستات رو دیواره 
چشمام واست خون می‌باره 

از هم پاشیده زندگیم 
پاشو یارِ همیشگیم
پاشو تا باز مثلِ قدیم 
دردامونو بهم بگیم 

ای زهرایِ زخمیِ من

راحت بخواب برا همیشه 
دیگه هیچکی مزاحمت نمیشه

ای ننم، ای ننم، ای ننم

جایِ خالیت کرده پیرم 
از زندگی دیگه سیرم

زینب بی تو غرقِ آهه
انگار فکرِ قتلگاهه

فکرِ بوسه به حنجره 
فکرِ کُندیِ خنجره 
فکرِ اون لحظه‌اس که سنان
سر رو رو نیزه می‌بره 

صدا زد: آی مردم! 
این شهیدِ ما مسلمان است 
بزرگِ خاندانم را نمی‌بینید عریان است؟!

برهنه‌ات کردن و خاکت نکردن 
کفن بر جسمِ صد چاکت نکردن

خجالت داده
 به زورِ نیزه لباستو از تنت درآورده
گلوتو آزرده 
میخواد تورو زَجرکُشِت کُنه با خنجری که کُنده

لباساتو بردن که خوارت کنن
می‌خوان بعدِ کشتن چیکارت کنن؟!
دوتا نیزه بس بود برا کشتنت
نیازی نبود نیزه‌زارت کنن

وااااای، وااااای، زینب ...

واااااای، ای تشنه 
حسین وااااااای ...

نظرات