ای مرهمی که بر جگرم شعله ور شدی

ای مرهمی که بر جگرم شعله ور شدی

[ حسین طاهری ]
ای مرحمی که بر جگرم شعله ور شدی
سوزاندی‌ام چنان و چنین کارگر شدی

عمری به انتظار نشاندی مرا ولی
شادم که لااقل تو ز من باخبر شدی

بگذار تا که با تو بگویم حدیث خویش
شاید دلِ گرفته‌ام آرام‌تر شود

می‌خواستم که عقده گشایم ز دل ولی
ترسم که شعله‌های تو هم بی‌اثر شود

آنسان غریب مانده‌ام اینجا که طعنه‌ها
تنها تسلی‌ام همه ایام می‌دهند

اما هزار شکر سلام و جواب هست
بر هر سلام من همه دشنام می‌دهند

عمری‌ست لب گزیده‌ام و گریه کرده‌ام
جایی که هیچ گریه برایم نمی‌کنند

عمری‌ست خواب خوش به دو چشمم نیامده
کابوس‌های کوچه رهایم نمی‌کنند

یا رب نسیب هیچ غریبی دگر مکن
دردی که گیسوان حسن را سپید کرد

با صد امید حامی مادر شدم ولی
سیلی زنی امید مرا ناامید کرد

ای کاش جان دهم که ببینم به راه خویش
آن را که دردهای مرا زنده می‌کند

انگار دشنه بر جگرم سخت می‌زند
وقتی مغیره بر نظرم خنده می‌کند

********
هرکس که بر کریم پناهنده می‌شود 
دلمرده هم اگر برسد زنده می‌شود

آنقدر می‌دهند که شرمنده می‌شود
آیا به روز حشر سرافکنده می‌شود

واللهِ اعتقاد من این است تا ابد
زین خانه ناامید گدایی نمی‌رود

وقتی به گریه طینت من رنگ و بو گرفت
این چهره‌ی سیاه کمی شستشو گرفت

کم کم تمام زندگی‌ام بوی او گرفت
اینگونه بود بی سر و پا آبرو گرفت

از آن به بعد خانهی دلدار شد دلم
تا آمدم به خویش گرفتار شد دلم

امشب حسن حسن نکنم شب نمی‌شود
بی یا حسن تجلی یارب نمی‌شود

زلفی که باد خورده مرتب نمی‌شود
هر کس به هم نریخت مقرب نمی‌شود

آتش زده هوای وصالت به جان من
یا ایها الکریم و یا ایها الحسن

ما را خدا کنارِ کریمان بزرگ کرد
ریزه‌خورِ دیارِ کریمان بزرگ کرد

آنقدر در جوارِ کریمان بزرگ کرد
انگار از تبارِ کریمان بزرگ کرد

عمری به دستگیری‌ات اقرار کرده‌ایم
ما اعتماد بر کرم یار کرده‌ایم

عمری سبو ز جام کرم می‌زنم حسن
نقش تو را به چشم ترم می‌زنم حسن

سربند سبز روی سرم می‌زنم حسن
با نام تو به سینه حرم می‌زنم حسن

باید مدینه محشر کبری به‌پا کنیم
بالای قبر تو حرمی را بنا کنیم

از راه دور دست تمنا گرفته‌ایم
عمری‌ست در حریم تو مأوا گرفته‌ایم

دستان خویش سوی تو بالا گرفته‌ایم
هرچه گرفته‌ایم ز زهرا گرفته‌ایم

بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند
فرزندها ز مادرشان ارث می برند

زلفت رها کنی همه بی.خانه می‌شویم 
ابرو نشان دهی همه دیوانه می‌شویم

ما خاک‌بوس گوشه‌ی میخانه می‌شویم 
گِرد تو پرکشیده و پروانه می‌شویم 

در آسمان چشم سیاهت هوایی‌ام
شکر خدا ز روز ازل مجتبایی‌ام

چشمان من به‌سوی درِ بسته‌ی بقیع
بُغضی‌ست در گلویِ درِ بسته‌ی بقیع

سر می‌نَهیم رویِ درِ بسته‌ی بقیع
گریه شده وضویِ درِ بسته‌ی بقیع

ای‌کاش پرچمی سرِ این قبر می‌زدیم
با گریه پرچمی سرِ این قبر می‌زدیم

پربازدید ترین واحد حسین طاهری محرم و صفر امام حسن مجتبي(ع)

پربازدید ترین واحد محرم و صفر امام حسن مجتبي(ع)

محبوب ترین محرم و صفر امام حسن مجتبي(ع)

محبوب ترین حسین طاهری

نظرات